قسمت هایی از کتاب آبی ماورای بحار کابوس هایم، همیشگی اند. اما وقتی خودم به پای خودم آمده ام به این دنیای نحس کلمات، که ارواح اشیا و آدم هایند، به طمع کام گرفتن از کلمات، دیگر چه جای گله... آن برج ها برای من و برای این داستان ها....

چای داغش را در آخرین عصر پاییز مزه کرد و نگاهش روی میز زیبا و چشم نواز گوشه ی سالن کش آمد. تماشای میوه های رنگی و پاییزی روی میز دلچسب بود. عاشقی هم مثل زندگی هزار فصل داشت، نه بهارش ماندنی بود و نه خزانش! اصلا قرار نبود که....

مهندس جانان نیک پور، دختر غیور ایلیاتی، مدیریت پروژه‌ی سنگینی را بر عهده دارد تا بتواند، با کسب درآمد بالا، از راز خانوادگی‌اش، به‌خوبی حمایت کند! در این راه، با وندور شرکت زیمنس (نماینده زیمنس) مهندس موسوی، دیداری دارند، کسی که جانان بایستی در این پروژه با او کار کند....

ظاهر کردن به نقشی دیگر و در قالب دیگران فرو رفتن تظاهر به خوشبختی و احساس رضایت که با تمام وجودش منافات دارد شاید اوجِ بدبختی‌ست! آن زمان‌هایی که ندانسته و ناآگاه تفاوت می‌گذاریم میان آنان که دوستشان داریم فکرش را هم نمی‌کنیم که روزگاری نه چندان دور، تظاهر را....