Rex Fortescue, king of a financial empire, was sipping tea in his “counting house” when he suffered an agonizing and sudden death. On later inspection, the pockets of the deceased were found to contain traces of cereals.
Yet, it was the incident in the parlor which confirmed Miss Marple’s suspicion that here she was looking at a case of crime by rhyme . . .
About Author:
Agatha Christie is the most widely published author of all time, outsold only by the Bible and Shakespeare. Her books have sold more than a billion copies in English and another billion in a hundred foreign languages. She died in 1976. Sophie Hannah is the internationally bestselling author of nine psychological thrillers, which have been published in more than 20 countries and adapted for television. Sophie is an Honorary Fellow of Lucy Cavendish College, Cambridge, and as a poet has been shortlisted for the TS Eliot Prize
قسمت هایی از کتاب جیب پر از چاودار
نوبت خانم سامرز بود که چای دم کند. خانم سامرز بین منشی ها جدید و تازه کار بود. سال های جوانی اش را پشت سر گذاشته بود و چهره نگران و ساده و معصومی داشت، مثل برّه. آب کتری هنوز کاملا جوش نیامده بود که آن را روی چای ریخت، ولی بیچاره خانم سامرز هیچ وقت نمی فهمید کتری جوش آمده یا نه. یکی از نگرانی هایی که در زندگی اش داشت همین بود. چای را ریخت و توی هر نعلبکی دو تا بیسکویت نرم و شیرین گذاشت و سینی را برد. خانم گریفیث، مسئول منشی ها که زن جدی و سختگیری بود با موهای جوگندمی و شانزده سال بود که در آن شرکت، شرکت سرمایه گذاری مشترک کار می کرد، با ترشرویی گفت: – باز هم که آب جوش نیامده، سامرز! خانم سامرز که چهره نگران و مطیعی داشت، سرخ شد و گفت: – وای، فکر می کردم این بار جوشی
درباره نویسنده:
آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته های او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می گیرند.در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی می کرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه ی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان تر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آن ها دیدن می کرد را می توان در بیشتر داستان هایش که وقایع آن ها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ می دهند، دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان، مدتی نسبتا طولانی دوام بیاورد.