About Author:
Horace Stanley McCoy was an American writer whose mostly hardboiled stories took place during the Great Depression. His best-known novel is They Shoot Horses, Don’t They?, which was made into a movie of the same name in 1969, fourteen years after McCoy’s death.
Added Date: 6/09/2024 5:33:19 PM
Last update: 9/09/2024 11:34:37 AM
“آنها به اسبها شلیک می کنند” اثر “هوراس مک کوی” داستان رابرت و گلوریاست که برای 1000 دلار جایزه، وارد مسابقه ی ماراتن رقص می شوند. اما صد افسوس که گلوریا بیشتر به مرگ فکر می کند تا پیروزی …
“هوراس مک کوی” یکی از غم انگیز ترین قلم ها را در میان نویسندگان رمان داراست. تصویرسازی “مک کوی” از مسابقه ی رقصی که بیش از یک ماه طول می کشد، جهنمی است و او تصویری دلگیر کننده از زندگی در دوران رکود بزرگ را ترسیم می کند. “آنها به اسبها شلیک می کنند” یک داستان بسیار قدرتمند است. در چند صفحه اول خواننده تقریبا می داند که قصه چطور به پایان می رسد، اما رسیدن به آن نقطه است که بسیار دلخراش است. شخصیت گلوریا، شخصیتی است که خواننده هم برای او دل می سوزاند و هم از دستش عاصی می شود و دلش می خواهد زودتر به سرانجامش نزدیک شود. او به هیچ وجه یک شخصیت دوست داشتنی نیست اما خواننده را به همذات پنداری با خود وادار می کند.
این یک رمان تلخ است که بشریت را در انتهای یاس و ناامیدی نشان می دهد. “هوراس مک کوی” مدت زمانی را در رویدادی مانند آنچه در کتاب نشان داده شده است، سپری کرد. او احساسات خام هالیوود در دوران افسردگی و بازیگران و کارگردانان احتمالی ای را که برای زنده ماندن تلاش می کنند، منتقل می کند. “آنها به اسبها شلیک می کنند” بارقه ای از امید را ارائه نمی دهد. نویسنده نشان می دهد که هیچ تجربه جدیدی در زندگی وجود ندارد. ممکن است اتفاقی برای شما بیفتد که فکر می کنید قبلا رخ نداده است و کاملا جدید است، اما متوجه می شوید که در اشتباه هستید.
درباره نویسنده:
هوراس مککوی (Horace McCoy) نویسنده و فیلمنامهنویس آمریکایی بود. هوراس مک کوی (۱۸۹۷ تنسی- ۱۹۵۵ کالیفرنیا) در یک خانواده ایرلندی-آمریکایی فقیر ولی اهل ادبیات زاده شد و در ایالت تنسی آمریکا رشد کرد و به عنوان هوانورد در جنگ جهانی اول در نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا خدمت کرد. بعد از ترک مدرسه در سن شانزده سالگی، و پس از تغییرهای متوالی شغلی، او سرانجام به گارد ملی هوایی آمریکا پیوست و به عنوان کمک خلبان بمبارانکننده هواپیماهای de Havilland به فرانسه فرستاده شد. در پنجم آگوست سال ۱۹۱۸، پس از کشته شدن خلبان اصلی هواپیما، با در دست گرفتن کنترل هواپیما موفق به انهدام یک جنگنده دشمن شد و با وجود زخمهای زیاد موفق به بازگشت گردید. از ماه نوامبر تا پایان جنگ او به عنوان خلبان اصلی جنگنده ادامه کار داد و حدود چهارصد ساعت پرواز در آسمان دشمن انجام داد.
داستانهای نخستین او در مجله Black Mask که پس از جنگ جهانی اول نگاشته شد اشتهای سیری ناپذیر جامعه آن زمان نسبت به داستانهای حادثه ای-هوایی را پاسخ میداد. در سال ۱۹۲۱ با Loline Scherer ازدواج کرد که حاصل آن یک فرزند بود. پس از جدایی از همسر اول، مک کوی درس سال ۱۹۲۸ با Helen Vinmont ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد.