A novel in 415 pages (Alborz Publishers, Tehran 1989). Within the next six months it was reprinted twice, each time with a circulation of 22,000 copies. And 7 later, due to the author’s incarceration by the Government, this book was reprinted three other times. Tuba’s fourth edition came out in the summer of 1994 with a circulation of 33,000 copies. Presently Tuba is also translated into German, English and Italian.
About Author:
Shahrnush Parsipur was born in Tehran in February 17, 1946. She started her literary career when she was sixteen, writing short stories and articles. She graduated from the University of Tehran in Sociology. When she was twenty-eight, she wrote her first novel, Sag va Zememstaneh Boland (The Dog and the Long Winter – translated into Russian). In the same year, while serving as the producer of the Rural Women, a socially inclined weekly program for the National Iranian TV, she resigned from working for that organization, in view of protesting against the meaninglessly cruel torture and execution of two journalist-poet activists by SAVAK. She was imprisoned for a few months, but later, she moved to France to study Chinese Philosophy and Language. There, she wrote her second novel, Majerahayeh Sadeh va Kuchake Ruheh Derakht (Plain and Small Adventures of the Spirit of the Tree) in 1977.
Added Date: 24/02/2023 3:24:17 PM
Last update: 24/02/2023 3:24:17 PM
… از پی هفت سال خشکسالی اینک دیوانه سه روز بود مدام می بارید و ط.بی با جارو به جان حوض افتاده بود تا لجن چسبناک و خشکیده هفت ساله را از دیواره هایش بتراشد و سطل سطل آب را به پاشویه بریزد تا به باغچه برود و باغچه را پر کند، و خاک، خاک تشنه در اسارت رویای آب اینک در رحمت آب غرق شود.دو زن حاج مصطفی از پشت پنجره به بیوه هیجده ساله می نگریستند.زن بزرگتر، عاقل تر و موذی تر در هراس این اندیشه بود که اگر حاجی ناگهان و بی خبر بیاید و بیمه نیمه لخت را در حوض ببیند چه خواهد شد.زن کوچک تر ساده و بچه گانه بود و در وسوسه که به طوبی ملحق شود و حوض را بشوید….
-از متن کتاب
درباره نویسنده:
شهرنوش پارسى پور در ٢٨ بهمن سال ١٣٢٤، برابر با ١٧ فوريه سال ١٩٤٦ در شهر تهران به دنيا آمد. پدر او در ابتدا قاضى دادگسترى بود كه بعد استعفا داده و به كار وكالت روى آورد. مادرش خانه دار بود. شهرنوش پارسى پور تحصيلات دبستان و دبيرستان را در شهرهاى تهران و خرمشهر به پايان رسانيد. او دوره دوم دبيرستان را به طور متفرقه خواند و در همان حال در سازمان آب و برق خوزستان به كار اشتغال داشت. سپس براى ادامه تحصيل در دانشگاه به تهران آمد. در آغاز در كارخانه توليد دارو به عنوان ماشين نويس حسابدارى به كار مشغول شد و سپس به سازمان راديو و تلويزيون ملى ايران رفت و از كار دفترى شروع كرد و بعد تهيه كننده برنامه زنان روستائى شد. چند سالى به اين كار اشتغال داشت و بعد به عنوان اعتراض به اعدام خسرو گلسرخى و كرامت الله دانشيان از كار در اين سازمان استعفا داد و خود را وقف نوشتن كرد. در پائيز سال ١٣٥٣ توسط ساواك دستگير شد و به مدت ٥٤ روز در زندان بود. در سال ١٣٥٥ از كشور خارج شد و به پاريس رفت. در اين شهر به دليل علاقه به فلسفه چين باستان مشغول مطالعه در زمينه زبان و تمدن چين گرديد. چهار سال بعد، به دليل انقلاب ايران و از ميان رفتن منابع مادى زندگى به ايران بازگشت. در تابستان ١٣٦٠، به دليل يك سوء تفاهم به همراه مادر و دو برادرش دستگير گرديد. از تاريخ مرداد ١٣٦٠ تا آخرين روز اسفند ١٣٦٤ بدون هيچگونه حكم و اتهام در زندان به سر برد. شرح اين ماجرا در كتاب “خاطرات زندان” نوشته شده است. در تابستان سال ١٣٧٠ به دليل انتشار كتاب “زنان بدون مردان” دوباره و اين بار بوسيله كميته منكرات دستگير و روانه زندان شد. نزديك به دو ماه در زندان بود و با قرار دادن وثيقه از زندان آزاد گرديد. در سال ١٣٧١ براى سخنرانى به چندين كشور مختلف دعوت شد. از آنجائى كه خانه خاله او در گرو زندان او بود به دادسرا رفته و خودش را معرفى كرد و خانه آزاد گرديد. نزديك به دوماه نيز در اين زندان به سر برد و به كفالت مرحوم سيروس طاهباز از زندان آزاد گشت و به امريكا رفت. چند ماهى در سراسر امريكا سفر كرد و سپس به كانادا رفت و از آنجا روانه سوئد، نروژ، اتريش، انگلستان و فرانسه شد. در انگلستان براى دومين بار دچار حمله بيمارى شوريدگى- افسردگى شد. پس از يك سال سفر به دور دنيا به ايران بازگشت. از آنجائى كه چاپ كتاب هاى او در ايران ممنوع اعلام شده بود و منبع درآمد ديگرى نداشت در سال ١٣٧٣ به امريكا بازگشت و از همان موقع به عنوان يك پناهنده سياسى در اين كشور اقامت دارد. در اين حد فاصل چندين بار به كشورهاى سوئد، آلمان، انگلستان، فرانسه، هلند و مراكش سفر كرده است. در حد فاصل سالهاى ٢٠٠٣ و ٢٠٠٤، به مدت يك سال به عنوان نويسنده ميهمان در شهر پروويدنس، ميهمان دانشگاه براون بوده است. او دوبار به دريافت جايزه هيلمن-هامت نائل گرديده است.
كارنامه زندگى خصوصى شهرنوش پارسى پور به قرار زير است:
او در سال ١٣٤٥ با ناصر تقوائى، نويسنده و كارگردان موفق آشنا شد و اين آشنائى اندكى بعد منجر به ازدواج گرديد. فرزند آنها على در سال ١٣٤٧ به دنيا آمد. در سال ١٣٥٢ دوران اين ازدواج به پايان رسيد، اما آن دو هميشه به عنوان دوستان خوبى براى يكديگر باقى ماندند. او از آن