In a secluded woodland castle an old General prepares to receive a rare visitor, a man who was once his closest friend but who he has not seen in forty-one years. Over the ensuing hours host and guest will fight a duel of words and silences, accusations and evasions. They will exhume the memory of their friendship and that of the General’s beautiful, long-dead wife. And they will return to the time the three of them last sat together following a hunt in the nearby forest–a hunt in which no game was taken but during which something was lost forever. Embers is a classic of modern European literature, a work whose poignant evocation of the past also seems like a prophetic glimpse into the moral abyss of the present
About Author:
Sándor Márai was born in Kassa, in the Austro-Hungarian Empire, in 1900, and died in San Diego in 1989. He rose to fame as one of the leading literary novelists in Hungary in the 1930s. Profoundly antifascist, he survived World War II, but persecution by the Communists drove him from the country in 1948, first to Italy, then to the United States. He is the author of a body of work now being rediscovered and which Knopf is translating into English.A NOTE ABOUT THE TRANSLATORCarol Brown Janeway”s translations include Binjamin Wilkomirski”s Fragments, Marie de Hennezel”s Intimate Death, Bernhard Schlink”s The Reader, Jan Philipp Reemtsma”s In the Cellar, Hans-Ulrich Treichel”s Lost, Zvi Kolitz”s Yosl Rakover Talks to God, and Benjamin Lebert”s Crazy
شاندور مارائی، نویسنده مجارستانی قرن بیستم، در دهه ۱۹۳۰ به عنوان یکی از خلاق ترین رمان نویسان کشورش بلندآوازه شد. مارائی عمیقا ضدفاشیست بود و پس از جنگ جهانی دوم به دلیل سلطه کمونیست ها و شرایط حاکم در کشورش که انتشار آثارش را امکان پذیر نمی کرد، در سال ۱۹۴۸ مجارستان را ترک گفت و نخست کوتاه مدت به ایتالیا و سپس بلندمدت و تا پایان عمر به ایالات متحده آمریکا رفت و هرگز به کشورش بازنگشت. مارائی چندین دهه در تبعید خودخواسته اش گمنام ماند و آثارش که شامل شعر، ده ها رمان و چندین کتاب خاطرات می شود، ناشناخته باقی بود. ترجمه از زبان مجار متداول نبود و هنوز هم نیست. سرانجام در سال ۲۰۰۱ رمان خاکستر گرم که بار اول در سال ۱۹۴۲ در بوداپست به انتشار رسید، به انگلیسی ترجمه و منتشر شد و در اندک زمان توجه منتقدان صاحب نام انگلیسی زبان را جلب کرد و در میان ده اثر پرفروش ادبیات انگلیسی زبان جا خوش کرد. منتقد ادبی بانفوذ روزنامه تایمز چاپ لندن آن را «یک رمان باشکوه با داستانی مسحورکننده و پرشور» توصیف کرد. دیلی تلگراف آن را «عالی، شگفت آور و بی اندازه تأثیرگذار» خواند. روزنامه آبزرور لندن آن را «خارق العاده، مرثیه مانند، تاریک، آهنگین و جذاب» نامید. ایونینگ استاندارد درباره آن نوشت «یک شاهکار… خواندن نوشتاری چنین خارق العاده و مبهوت کننده، شورانگیز است.» منتقد سکاتسمن گفت: «به غایت حیرت آور. یک رمان استثنایی و زیبا.» و ساندی تلگراف: «یکی از آن رمان هایی که مدت ها در خاطره می ماند. یک اثر برجسته.» در ده سال گذشته، این رمان و آثار دیگری از شاندور مارائی، گذشته از زبان انگلیسی، به زبان های فرانسوی، کاتالان، ایتالیایی، آلمانی، اسپانیایی، پرتقالی، ایسلندی، کره ای و برخی زبان های دیگر ترجمه شده اند و آثار مارائی پس از مرگش از پرفروش ترین کتاب های قرن بیست ویکم بوده اند، و مهم تر این که اکنون آثار او در جایگاه به حق و والای خود به عنوان بهترین آثار قرن بیستم قرار گرفته اند.
درباره نویسنده:
شاندور مارائی (Márai Sándor) با نام اصلی شاندور کارویی هنریک گروسشمید دی مارا (Sándor Károly Henrik Grosschmied de Mára) (زاده ۱۱ آوریل ۱۹۰۰ در کاشّا در اتریش-مجارستان – درگذشته ۲۱ فوریه سال ۱۹۸۹ در سن دیه گو، کالیفرنیا، ایالات متحده)، نویسنده و روزنامهنگار اهل مجارستان بود. شاندور مارائی در ۱۱ آوریل ۱۹۰۰ میلادی در شهر کاشّا در اتریش-مجارستان، کوشیتسهٔ کنونی در اسلواکی به دنیا آمد. وی به خانوادهای قدیمی با نسب ساکسون تعلق داشت که در طی قرنها با مجارها مخلوط شده بودند. مارائی در سالهای اولیه فعالیت خود، ضمن سفر و اقامتهای نه چندان طولانی خود در فرانکفورت، برلین و پاریس نوشتن به زبان آلمانی را در نظر داشت، اما در نهایت زبان مادری خود، مجاری را برای خلق نوشتههایش برگزید. او در منطقهٔ کریستیناواروش بوداپست، به سال ۱۹۲۸ ساکن شد. در سال ۱۹۳۰، وی از طریق سبک واقعگرایی دقیق و روشنی که در رمانهایش اتخاذ کرده بود، بهعنوان یک نویسنده برجسته مطرح شد و اولین نویسندهٔ مجار بود که در آثارش نسبت به کارهای کافکا موضع انتقادی گرفت.
او در نوشتههایش با شوق و ذوق خیلی زیاد در مورد جوایز وین سخن گفته بود، که طی آن آلمان، چکسلواکی و رومانی را وادار به پس دادن بخشهایی از سرزمینهای از دست رفته مجارستان مطابق پیمان تریانون نمود. با این وجود، مارائی به شدت نسبت به نازیها انتقاد داشت و به گونهای شفاف موضع ضد فاشیستی را که موضعی خطرناک در زمان جنگ جهانی دوم محسوب میشد، اتخاذ کرده بود.
مارائی که نویسنده ۴۶ عنوان کتاب بود، و عمده کتابهای او را رمانهای او تشکیل میدادند، از طرف منتقدان ادبی، بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین نمایندگان ادبیات طبقه متوسط در مجارستان، در فاصله بین دو جنگ جهانی تلقی میگردد. او در سال ۱۹۴۲ کتاب شمعها تا ته میسوزند، که در فارسی با عنوان خاکستر گرم یا خاکستر داغ ترجمه شدهاست، را نوشت که مشتمل بر ابراز دلتنگی برای گذشتهایی چند قومی و چند فرهنگی بود که در زمان امپراتوری اتریش-مجارستان در زادگاهش وجود داشت، اثری که یادآور آثار یوزف رت بود. در سال ۲۰۰۶ اقتباسی از این رمان به منظور اجرای صحنهای آن، توسط کریستوفر همپتون نوشته شد، که در لندن به اجرا درآمد.