Added Date: 9/09/2024 12:30:11 PM
Last update: 13/09/2024 4:46:11 PM
یلدا در بین دستهای روی سینه به احترام هم، خم شدنها، شما بفرمایید و والده و ابوی چطورند، وصلهی ناجوری است. آنقدر بوی الکلش زیاد است که یک آن فکر میکنم، میتواند شمعها را شعلهور کند. نزدیکم که میآید فلامینگو بزرگ و بزرگتر میشود. بالهایش را باز میکند روی سر مهمانها. پرهای صورتیاش میریزد توی گلوی من. صورتم را جمع میکنم. قلبم از سدّ قرص آرامبخش هم عبور میکند و شروع میکند با سرعت هرچه تمامتر خون را به بیراهه بردن. «منّت خدای عزّوجل» هم به کارم نمیآید.
درباره نویسنده:
حمیده چگونیان، متولد ۱۳۶۲، فارغالتحصیل رشته علومسیاسی از دانشگاه تهران است. او، پیش از آنکه به نویسندگی روی بیاورد، مدتی در «انجمن دیدبان مدنی یک شهر»، حول موضوعات شهری و پیوند آن با جامعهشناسی فعالیت میکرد و مقالاتی را در روزنامهها، پیرامون معضلات و مسائل شهری مینوشت. در ادامهی فعالیت ادبی، شروع به داستان نویسی و نوشتن داستان کوتاه کرد که برخی از آنها را در مجلات ادبی و هنری مختلف به چاپ رساند.