….«« صدای زنگ ساعت در فضای اتاق طنین انداز شد.شش و نیم صبح بود.
آرزو سراسیمه از جا پرید و دستش را روی دکمه زنگ گذاشت و آن را خاموش کرد .دوباره دراز کشید و چشمهایش را روی هم گذاشت.می دانست که باید بلند شود و سر کار برود.می دانست که هیچ بهانه ای برای غیبت و یا دیر کردن ندارد .هوا سرد بود و او از سرمای زمستان نفرت داشت….
درباره نویسنده:
نسرین قديرى متولد چهارم خرداد ماه سال 1331 در شهر تهران و فارغ التحصيل مهندسى كشاورزى از دانشگاه شيراز است. وى پس از اينكه فرزندانش به حدى رسيدند كه ديگر به او وابسته نبودند و هر كدام روى پاى خود ايستادند، براى رفع تنهايى و ارضاى اين حس درونى، دست به قلم برد.