قسمت هایی از کتاب زیر سایه درخت توت من خیره شده بودم به قالیچه ای روی دیوار با گل های ریز و زمینه ی آبی درباری، که عجیب به چشمم آشنا می اومد. یه بخشی از کودکی های من پر بود از طرح و نقش ها. کنارش ایستادم و دست....

خدایا قرار بر این نبود، خدایا قرار بر این بی قراری نبود، قرار بر این همه بی قرار شدن هم نبود. قرار بر این دل باختن و دل سپردن نبود، قرار من بودم و تو بودی و طواف حرمت. قرار تو بودی و من و پای پیاده ام، قرار من....

غافلگیر که نه شوک زده بود. باید باور می کرد از او پیشنهاد ازدواج دریافت کرده؟ داغ کرده و داشت بین این همه گرمی جاری شده بر وجودش بی تابانه دست و پا می زد و چه بد که بین این همه حس خوب و شیرین باز چشمانش سر ناسازگاری....

زندگی و گذشته‌‌ی “نفس” اینفلوئنسر معروف اینستاگرام به اندازه‌ی کافی پیچیده و مشکوک و تاریک است و دقیقا زمانی که تا رسیدن بهیکی از آرزوهایش که آن ازدواج با علیرضاست، فقط چند قدم باقی مانده است، پای مانی ملک زاده به زندگی‌اش باز می‌شود. زندگی نفس دست‌خوش تحول عظیمی می‌شود....

دختری 18 ساله به نام متین که در سال آخر دبیرستانش رد شده است، ناخوش از خشم پدرش و ازدواج اجباری که برایش در نظر گرفته، پیش دلدارش، فرشاد، می رود بلکه راهی برای خلاصی از ترسش پیدا کند. اما برخلاف انتظار ، تنها پیشنهادی که او می دهد یک نامزدی....

قبول کنیم که ما برای رضایت دیگران خلق نشده‌ایم و قرار نیست زندگی خود را بر مبنای خواست دیگران جلو ببریم. برای شخصیت‌های داستان ما هم در شرایطی لازم است کمی تامل کنند و سررشته‌های از دست رهیده زندگی را دوباره به دست گیرند. تمام ما شاید یک روز به....