گرفتار هیچ فکر و خیالی نبودم. سبک بالی پرنده های دریایی را داشتم. داشتند آن دورها پرواز می کردند. ممنون زمین بودم. ممنون دریا. ممنون آسمان. ممنون خودم که تکه ای از آنها بودم. به طور مبهمی حس کردم آزادی باید همین باشد. پس تا آن روز فقط طوطی وار....

فریدون، خیس و خونین، روی کاناپه‌ی زردرنگ عریض و طویل، روی تکه‌های ریز و درشت کریستال‌های گران‌قیمت، روی پسته و نقل‌های بهارنارنج و شیرینی‌نخودچی‌های عید، پخش شده بود. ماهی قرمز عید روی تراشه‌های کریستال خیس و خونی تکان می‌خورد. خواننده‌ی دوبی‌نشین شش‌وهشت می‌خواند. دریا و ساحل دویدند سمت آسانسور....

درباره‌ی کتاب: مخاطب این حرف‌ها دیوار بود یا سینی چایی یا تلویزیون یا... پدر عادت داشت حرفش را خیره به جایی غیر از چشم مخاطبش بزند. اصولاً اشیاء را انتخاب می‌کرد چون زبان پاسخ‌گویی نداشتند. از پاسخ شنیدن بیزار بود. از پرگـویی بیزار بود. مادر امـا مثل ظرفی که زیر....

داستان هرس داستان مصائب یک زوج جوان به نام های رسول و نوال در طول جنگ ایران و عراق است.آتش جنگ خیلی زود در قالب مصیبتی جبران ناپذیر دامن این زوج را میگیرد و آنها حتی فرصت عزاداری را برای مصیبت وارد شده ندارند.بوی جنوب و جنگ و دود و....

کتاب عادت می کنیم، رمانی نوشته ی زویا پیرزاد است که اولین بار در سال 2004 به چاپ رسید. در این رمان خواندنی، با سه شخصیت زن از سه نسل مختلف آشنا می شویم: مادربزرگی به نام ماه منیر، مادری به نام آرزو و دختری به نام آیه. تمرکز اصلی....