About Author:
Isaiah Berlin (1909-1997) was one of the leading intellectual historians of the twentieth century and the founding president of Wolfson College, University of Oxford. His many books include The Hedgehog and the Fox, The Crooked Timber of Humanity, and The Roots of Romanticism (all Princeton).
Added Date: 16/09/2022 11:31:25 AM
Last update: 16/09/2022 11:31:25 AM
ریشه های رومانتیسم” اثری است از مجموعه سخنرانی های ایراد شده توسط “آیزایا برلین” که به دلیل استقبال زیاد چندین بار از رسانه ها پخش شد و هم اکنون نسخه ی چاپی آن در دسترس مخاطبان است. از دیدگاه برلین، رمانتیک ها، جنبشی انقلابی، گسترده و بی همتایی را در دیدگاه بشریت نسبت به خود ایجاد می کنند. این مکتب، باورهای سنتی از حقیقت عینی و اعتبار در اخلاقیات را به وسیله نتایج فراگیر و نامعلوم نابود ساخته است. “آیزایا برلین” جایی دیگر درباره ی رمانتیک ها اظهار داشته: جهان از زمان ظهور آن ها دیگر مثل قبل نبوده است و سیاست ها و اخلاقیات ما عمیقا توسط آنان متحول گشته است. بدون شک این ریشه ای ترین، مهیج ترین و به نحوی دهشتناک ترین دگرگونی در چشم انداز بشر در جهان مدرن بوده است.
در “ریشه های رومانتیسم”، “آیزایا برلین” به بررسی تلاش های بیشمار صورت گرفته جهت تعریف رومانتیسم، تقطیر عصاره ی آن و دنبال کردن ردپای توسعه ی آن از نخستین جرقه ها تا ستایش اغراق آمیزش دنبال می کند و بدین صورت نشان می دهد که چطور میراث جاودان آن به چشم اندازهای ما نفوذ کرده است.
طراوت سخن و آگاهی “آیزایا برلین” در ترکیب با فصاحت بی نظیر و خرد او، گستره ی وسیعی از عقاید متفکران بزرگ قرن هجده و نوزده میلادی را در بر می گیرد که از جمله ی آنان می توان به کانت، روسو، بتهوون، بایرون، گوته، شیلر و بلیک اشاره کرد. “آیزایا برلین” اشاره می کند که ایده ها و اخلاقیات این اشخاص و برخی چهره های دیگر، به شکل گیری ناسیونالیسم، دموکراسی و توتالیتاریانیسم، اگزیستانسیالیسم و جایگاه متعالی هنر کمک کرده است. کتاب “ریشه های رومانتیسم”، مجموعه ای ثبت شده از عقاید یکی از تاثیرگذارترین فلاسفه ی قرن است که تجزیه و تحلیل جنبشی که مسیر تاریخ را تغییر داد، امکان پذیر می کند.
درباره نویسنده:
آیزایا برلین (۶ ژوئن ۱۹۰۹ – ۵ نوامبر ۱۹۹۷) فیلسوف سیاسی، اندیشهنگار و نظریهپرداز سیاسی و استاد دانشگاه و جستارنویسی بریتانیایی بود. آوازهاش در بیشتر عمر مرهون دفاع از لیبرالیسم، گفتگوهای مهم و درخشان، حمله به تحجر، تعصب و تندروی سیاسی و نوشتههای قابل فهم در زمینهٔ تاریخ اندیشههاست. وی در خانوادهای متمول و یهودی در ریگا پایتخت لتونی، (در آن زمان لتونی جزء روسیه بود) بهدنیا آمد. پدرش مندل برلین، تاجر ثروتمند چوب بود. خانوادهٔ برلین در ۱۹۱۵ به شهر آندرهاپل در روسیه و در ۱۹۱۷ به پتروگراد (لنینگراد بعدی و سنپترزبورگ کنونی) نقل مکان کردند و در جریان هر دو انقلاب روسیه در ۱۹۱۷ در آنجا حضور داشتند. با وجود آزارهای بلشویکها، در ۱۹۲۰ اجازه یافتند به ریگا برگردند. وی در سال ۱۹۲۱ به همراه خانوادهاش به انگلستان مهاجرت کرد و در حومهٔ لندن مستقر شدند. او به دبیرستان سنت پل و سپس به کالج کورپوسکریستی در دانشگاه آکسفورد رفت و در آنجا تاریخ و زبانهای باستانی و سیاست و فلسفه و اقتصاد خواند. در ۱۹۳۲ در نیوکالج به سمت مدرس و به فاصلهٔ کوتاهی به عضویت هیئت علمی کالج اُلسولز در آکسفورد منصوب شد که در محیط دانشگاهی بریتانیا افتخاری استثنایی بود. در جنگ جهانی دوم او مسئولیتهایی در سفارت بریتانیا در واشینگتن و نیویورک به عهده داشت و سپس سفری به اتحاد جماهیر شوروی کرد و در آنجا با شماری از روشنفکران روسی که از تصفیهها جان سالم به در برده بودند، به خصوص دو شاعر یعنی آنا آخماتوا و بوریس پاسترناک آشنا شد. این آشناییها باعث شد مخالفت او با کمونیسم محکمتر و سرسختانه شود. پس از جنگ به آکسفورد برگشت. گرچه تا اوایل ۱۹۵۰ به تدریس و نگارش در فلسفه پرداخت اما توجهش به تاریخ سیر اندیشهها به ویژه تاریخ روشنفکری روسیه، تاریخ نظریههای مارکسیستی و سوسیالیستی و نهضت روشنگری جلب شده بود.
آیزایا برلین با اینکه مانند اکثر فیلسوفان سیاسی قرن بیستم مهاجر بود، اما در مقایسه با افرادی چون هانا آرنت، هربرت مارکوزه، فریدریش فون هایک و کارل پوپر، در سنین پایینتری (چهار سالگی) به کشوری که وطن بعدیاش شد، وارد شد. با اینکه او پناهندهای گریخته از بلشویسم بود و نه نازیسم، اما افراد خانوادهٔ او طی جنگ جهانی دوم در لتونی به دست نازیها کشته شدند؛ بنابراین، تجربهٔ او از ضربههای هولناک سیاسی و نظامهای توتالیتر، دست اول و شخصی بود که بعدها تأثیر شگرفی بر نوع تفکر و نگاه سیاسی او داشت. علت دیگر، تعلیم و تربیت بریتانیایی او بود. وی بهجز دو سال اقامت در واشینگتن دیسی و چهار سال در مسکو بقیهٔ عمر خود را در آکسفورد گذراند. او سپس به استادی کرسی چیچلی در نظریات اجتماعی و سیاسی (۱۹۵۷ – ۱۹۶۷) انتخاب شد و ملکه او را به لقب سر مفتخر ساخت. در ۱۹۶۷ رئیس کالج وولفسون شد و بالاترین نشان کشوری بریتانیا نصیب او شد. او سرانجام در ۵ نوامبر ۱۹۹۷ چشم از جهان فروبست و در قطعهٔ یهودیان قبرستان والورکوت آکسفورد به خاک سپرده شد.