قسمت هایی از کتاب غار تار
مامانم داشت چایی می خورد گفتم مامان منم چایی می خواهم گفت برو یه گوشه بخواب ببینم. اما حالا دیگه این جوری نیست الان من که برم خونه مامانم میگه بفرما دخترم بیا یه چایی بخور. صبح که از خواب بیدار شدم بابام رفت برامون نون تازه خرید. گفت لباس های مدرسه بپوش برو کلاس. اومد دم مدرسه. عمو خیاط داستان های عجیبی می گفت. بابام خوشش اومد. می خواد واسه من عروسک بخره. خودش گفت اونجا منتظر میشه جلوی در.
درباره نویسنده:
علی صداقتی خیاط ملقب به «عمو خیاط» متولد ۱۳۲۵ در مشهد، نویسنده، فعال حقوق کودک و جامعه شناس ایرانی است. او سالهای زیادی را صرف سوادآموزی به کودکان کار و خیابان و بازمانده از تحصیل نموده و مبتکر یک شیوه آموزشی جدید (به نام هنر خواندن و نوشتن) برای سوادآموزی به کودکان و بزرگسالان بازمانده از تحصیل است. وی دوران تحصیلات مقدماتی خود را در مشهد گذراند، و در رشتههای جامعهشناسی و اقتصاد سیاسی در پاریس ادامه تحصیل داد.
در سال ۱۳۵۵ ازدواج کرده و سال ۱۳۵۶ به ایران بازگشت.