اگر فردوسی را تنها، منظوم کننده شاهنامه ابومنصوری بدانیم …
نخست اینکه. دوره ی پیشتاریخی و تاریخ باستانی ایران تاریخی (آریانا) را آیینه ساختن. در این آیینه هویت چهارده کشوری را می توان دید که هویت اساطیری، فرهنگی و تمدنی مشترک دارند. اگر هویت ملی را بتوان با هویت فرهنگی و تمدنی میزان کرد، به راحتی می توان راه حل مناسب و متعادل برای چالش های مزمن تاریخی (مرزها و آب ها و …) در منطقه یافت. این «تز» من است. فردوسی بزرگ با اثر وزینش زمینه ی چنین گفتمانی را فراهم کرده است.
دوم اینکه. تأكید بر خرد و خردورزی و ایمان مبتنی بر خرد، تبیین جهان هستی ترویج عدالت و نفی ظلم دلالت بر حکمت ژرف می کند. باید به فردوسی گفت «نیست پیغمبر ولی دارد کتاب». این فهم و استنباط برآیند متنی است که با عرق ریزی روح محققان منقح شده است.