Mrs. Packington felt alone, helpless and utterly forlorn. But her life changed when she stumbled upon an advertisement in the Times that read: “Are you happy? If not, consult Mr. Parker Pyne.”
Equally adept at putting together the fragments of a murder mystery or the pieces of a broken marriage, Mr. Parker Pyne is possibly the world”s most unconventional private investigator. Armed with just his intuitive knowledge of human nature, he is an Englishman abroad, traveling the globe to solve and undo crime and misdemeanor.
About Author:
Agatha Christie is the most widely published author of all time, outsold only by the Bible and Shakespeare. Her books have sold more than a billion copies in English and another billion in a hundred foreign languages. She died in 1976. Sophie Hannah is the internationally bestselling author of nine psychological thrillers, which have been published in more than 20 countries and adapted for television. Sophie is an Honorary Fellow of Lucy Cavendish College, Cambridge, and as a poet has been shortlisted for the TS Eliot Prize
ابتدا باید از عنوان کتاب آغاز کرد که کلمه شیرازش آن را برای مخاطب فارسی زبان جالب توجه میکند. اما باید به این نکته توجه کرد که آگاتا کریستی کتابی به نام خانهای در شیراز ندارد، بلکه داستان کوتاهی به این نام نوشته که در مجموعه داستان «تحقیقات پارکر پاین» (پارکر پاین تحقیق میکند) منتشر شده است. کتاب حاضر از دو منظر جزو آثار خاص آگاتا کریستی محسوب میشود، نخست اینکه یکی از معدود کتابهای داستان کوتاه اوست. گذشته از این مسئله از جمله آثاری ست که در آنها خبری از هرکول پوارو یا خانم مارپل نیست، بلکه کارآگاه دیگری با عنوان پارکر پاین حضور دارد که نحوه کار او به کارآگاهان خصوصی که دارای دفتر کار هستند، شبیه است. مشتری می پذیرند و گاه به طریق گروهی عمل میکنند؛ یعنی برخلاف شیوهای که پوارو یا مارپل ماجراهای خود را دنبال میکردند.
درباره نویسنده:
آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته های او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می گیرند.در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی می کرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه ی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان تر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آن ها دیدن می کرد را می توان در بیشتر داستان هایش که وقایع آن ها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ می دهند، دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان، مدتی نسبتا طولانی دوام بیاورد.