Added Date: 4/09/2024 4:23:44 PM
Last update: 9/09/2024 11:33:12 AM
دکتر پیترسون در کتاب پیش رو با زبانی طنزآمیز، شگفتآور و آموزنده در پی پاسخگویی به این سوال که هرکس دردنیای مدرن امروز چه چیزی را باید بداند؟ برآمده است. او به این منظور حقایق حاصل از سنت دیرین و آشکارسازیهای حاصل از تحقیقات پیشرفته علمی را در هم آمیخته است.
پیترسون در این اثر 12 قانون زندگی را در 12 فصل مجزا به شکلی داستانی مورد بحث قرار داده و مطالبی الهامبخش را به خواننده عرضه کرده است.
بیشتر قوانین مطرحشده در کتاب مربوط به مسئولیتهای فردی و گرفتن تصمیماتی است که خواننده را به فردی موثرتر مبدل می کند. کتاب بر توجه و تمرکز به درون و ابعاد کوچک انتخابهای شخصی تاکید میکند و در ادامه به سمت دنیایی بزرگتر گام برمیدارد و سوالات بزرگ اجتماعی و سیاسی را مورد توجه قرار میدهد. «اگر نمیتوانید آرامش را در خانه خود برقرار کنید، چطور جرئت میکنید یک شهر را اداره کنید؟»
هرچند خوانندهی کتاب گاهگاه خود را با اثری پیچیده مواجه میبیند، اما به تدریج و با مطرح شدن مباحث مربوط به مطالب به ظاهر پیچیده، از سردرگمی نجات مییابد و چنانچه با دقت و تمرکز مطالب کتاب را پی بگیرد در نهایت از سفر شگفتانگیزی که تجربه کرده، رضایت رضایت خواهد داشت.
بخشی از کتاب
12 قانون زندگی : نوشداروی بینظمی . چرا این اسم را به بقیه موارد ترجیح دادم؟ نخست و مهمتر از هرچیزی، به خاطر سادگیاش. این اسم به وضوح نشان می دهد که مردم باید اصول را ساماندهی کنند؛ در غیر این صورت بینظمی را به سمت خودشان میکشانند . ما به قوانین، استانداردها و ارزشها نیاز داریم، چه تنها باشیم و چه با یکدیگر. ما حیواناتی باربریم. ما برای توجیه هستِی رنج آوِر خود، باید سنگینی این بار را تحمل کنیم. ما به برنامه روزمره و سنت نیاز داریم. این نظم است. نظم میتواند کمرشکن باشد، که البته جالب نیست؛ اما بینظمی میتواند ما را در باتلاق گرفتار و غرق کند، که البته این نیز جالب نیست. ما باید در مسیری مشخص و دقیق بمانیم. از همین روی، همه دوازده قانون این کتاب – و توضیحات آنها – خط راهنمایی برای ماندن در آن مسیرند. آن» مسیر» مرِز جداکننده نظم و بینظمی است. این مسیر جایی است که ما همزمان به اندازه کافی پایدار میمانیم، به اندازه کافی کاوش میکنیم، به اندازه کافی دگرگون میشویم، به اندازه کافی تعمیر میکنیم و به اندازه کافی همکاری میکنیم. آنجا مکانی است که ما معنایی را برای توجیه زندگی و رنج اجتنابناپذیرش پیدا می کنیم. شاید اگر درست زندگی کنیم، بتوانیم وزِن خودآگاهیمان را تحمل کنیم. شاید اگر درست زندگی کنیم، بتوانیم آگاهی خود را به شکنندگی و فناپذیر بودنمان تحمل کنیم، بدون داشتن حس قربانی رنجدیده که نخست باعث ایجاد سرخوردگی، سپس حسادت و آنگاه میل به کینهجویی و تخریب میشود. شاید اگر درست زندگی کنیم، مجبور نشویم به یقین دیکتاتوری پناه ببریم تا از خودمان در قبال آگاهیمان به نابسندگی و جهالتمان محافظت کنیم. شاید بتوانیم به خودمان بیاییم و از آن مسیرهایی که به «جهنم« میرسند دوری کنیم؛ ما در قرِن وحشتناک بیستم دیدهایم که «جهنم» واقعی چیست.
درباره نویسنده:
جردن پیترسون، زاده ی 12 ژوئن 1962، روانشناس و نویسنده ای کانادایی است. پیترسون دانش آموخته ی دانشگاه های آلبرتا و مک گیل است. او پس از پایان تحصیلات به دانشگاه هاروارد رفت و در آنجا ابتدا استادیار و سپس استاد دپارتمان روانشناسی شد. پیترسون در سال 1998 به عضویت هیئت علمی دانشگاه تورنتو درآمد و استاد روانشناسی این دانشگاه شد.