کتاب بازیها و لحظهها داستانی از میلاد خواهرزادهی احمدعلی ـ که سالها پیش در جبهههای جنگ ایران و عراق مفقود شده است – را به تصویر کشیده است. در عین حال، این کتاب ماجرای هادی که از زمان جنگ به زمان حال منتقل شده را نیز، نقل میکند. میلاد به اتفاق هادی از طریق کانالی به جبهههای جنگ میروند. در ادامه، اتفاقهایی برای این دو نوجوان میافتد و در جبهه کسی میلاد را نمیدید ولی همه هادی را میشناختند و با او صحبت میکردند. هادی به آنها میگوید که به 17 سال بعد سفر کرده است و ماجراهایی برای او اتفاق افتاده است