شیر کوچولو در باغ وحش به دنیا آمده بود. پشت میله های قفسی آهنی که از اول تا آخر آن فقط ده قدم بود. شیر کوچولو هر روز شیر مادرش را می خورد، با دم او بازی می کرد، از سر و کولش بالا می رفت. گاهی هم توی قفس....

قصه گویی ۶» جلد ششم از مجموعه‌ای ۱۰ جلدی است که در هر جلد پنج تا هفت قصه جالب ارائه شده که در پایان هر قصه، با بیان کوتاهی از پیام قصه و طرح سؤال‌هایی، شنونده و خواننده هر چه بیشتر از قصه بهره‌مند می‌شود. در این جلد کودکان با....

کلاغ سیاه غصه دار است، زیرا که از رنگ سیاهش از ته دل بیزار است. او می خواهد مثل مرغ ها، پرهایش رنگی رنگی شود. او هرچیز رنگی را که پیدا می کند، به لانه می برد و بعد از چهار روز همة آنهایی را که پیدا کرده است، به....

صبح بود، اما جنگل هنوز در خواب. با صدای قوقولی قوقوی خروس، همه با شادی از خواب برمی خاستند، جز قارچ بی ریشه که شادی گلها او را غمگین می کرد. ناگهان لبهای او هم به خنده باز شد، چرا که حضور تبر را در جنگل احساس کرده بود. اما....