....

روزی روزگاری خوک کوچولوی دوست داشتنی و بامرزه‌ای بود به نام پپا که بیشتر از هر چیز دیگری در تمام دنیا عاشق بالا و پایین پریدن توی چاله‌های پر از گل بود. دوست داری با پپا بیشتر آشنا شوی....

اسم من ( پپا ) است و این کتاب درباره بابابزرگ من است. بابابزرگ من عاشق باغبانی و ساختن و تعمیر کردن است. تق! تق! اما او بیشتر از همه عاشق بازی کردن با من و برادرم کوچولویم ( جورج ) است. دوست داری با خانواده‌ی پپا بیشتر آشنا شوی؟ و....

وقت خواب است، اما پپا و جورج خوابشان نمی‌آید و دوست دارند بازی کنند و توی چاله‌های پر از گل بالا و پایین بپرند بابا و مامان می‌گویند باید زودتر حمام کنند و دندان‌هایشان را مسواک بزنند. فکر می‌کنی بلاخره آنها می‌توانند پپا و جورج را بخوابانند....