These are worlds undreamt of by any other mind. Only David Foster Wallace could convey a father’s desperate loneliness by way of his son’s daydreaming through a teacher’s homicidal breakdown (“The Soul Is Not a Smithy”). Or could explore the deepest and most hilarious aspects of creativity by delineating the office politics surrounding a magazine profile of an artist who produces miniature sculptures in an anatomically inconceivable way (“The Suffering Channel”). Or capture the ache of love’s breakdown in the painfully polite apologies of a man who believes his wife is hallucinating the sound of his snoring (“Oblivion”).
Each of these stories is a complete world, as fully imagined as most entire novels, at once preposterously surreal and painfully immediate.
About Author:
David Foster Wallace was born in Ithaca, New York, in 1962 and raised in Illinois, where he was a regionally ranked junior tennis player. He received bachelor of arts degrees in philosophy and English from Amherst College and wrote what would become his first novel, The Broom of the System, as his senior English thesis. He received a masters of fine arts from University of Arizona in 1987 and briefly pursued graduate work in philosophy at Harvard University. His second novel, Infinite Jest, was published in 1996.
Wallace taught creative writing at Emerson College, Illinois State University, and Pomona College, and published the story collections Girl with Curious Hair, Brief Interviews with Hideous Men, Oblivion, the essay collections A Supposedly Fun Thing I’ll Never Do Again, and Consider the Lobster. He was awarded the MacArthur Fellowship, a Lannan Literary Award, and a Whiting Authors’ Award, and was appointed to the Usage Panel for The American Heritage Dictionary of the English Language. He died in 2008. His last novel, The Pale King, was published in 2011.
Added Date: 27/09/2023 1:17:21 PM
Last update: 24/11/2023 2:39:38 PM
مجموعه داستان «یاد نئون بخیر»، با نگاهی خلاق و بدیع، بریده های غم انگیزی از زندگی و تک افتادگی انسان مدرن در جامعه ی پیرامونش را روایت می کند. نویسنده در این داستان ها جهانی تراژیک و در عین حال درخشان را خلق کرده که آکنده از غم و ترس، تنهایی، کابوس و بدبینی است. والاس به مدد نبوغ و استعداد شگفت انگیز خود، با طنزی بی رحمانه، چیرگی ذهن بر افعال انسان را نشان می دهد و ما در این مجموعه با شخصیت هایی آشنا می کند که در دنیای پوچ اطراف خود نتوانسته اند ایده آل هایشان را تحقق ببخشند، در نتیجه میل به نابودی در آن ها زیاد است. انسان هایی که اسیر معادلات پوچ و بی روح جامعه و مناسبت های ساختگی و گاها مضحک انسانی شده اند و از متحول کردن زندگی روزمره ی خود عاجزند. عشق، ثروت، هوش، آگاهی، قدرت و در نهایت هیچ معجزه ای زندگی روزمره را برای آن ها قابل تحمل نکرده جوری که محکوم اند که تا پایان رنج بکشند.
داستان های این مجموعه مشابه شیوه ای که بورخس در آثارش استفاده کرده از زبان راویانی شرح داده می شوند که آگاهی کاملی از اتفاقات درون داستان ندارند. آن ها روایتی را بیان می کنند که از طریق رسانه و منبع دیگری شنیده اند و همان طور که نویسنده در صفحه ی ۵۴ کتاب شرح می دهد: «انگار ما آدم ها همیشه فقط از همین سوراخ کلید است که دنیای یکدیگر را می بینیم.» بیننده ی وقایع از شکاف کلید بودهاند.
درباره نویسنده:
دیوید فاستر والاس (به انگلیسی: David Foster Wallace) (زاده ۲۱ فوریه ۱۹۶۲ – درگذشته ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۸) نویسندهٔ رمان و داستانهای کوتاه و جستارنویس آمریکایی بود. او همچنین استاد دانشگاه پومونا در کلارمونت، کالیفرنیا و مقالهنویس بود. بیشترین شهرت والاس به خاطر رمان شوخی بیپایان (۱۹۹۶) بود که در سال ۲۰۰۶ توسط مجلهٔ تایم به عنوان یکی از «۱۰۰ رمان برتر انگلیسیزبان از سال ۱۹۲۳ تاکنون» معرفی شد.بسیاری او را جزو خلاقترین نویسندگان معاصر میدانستند. وی برنده و نامزد دریافت چندین جایزه از جمله پولیتزر (۲۰۱۲) شد.