About Author:
Fyodor Dostoevsky (1821-81) was one of Russia”s foremost writers, producing novels, short stories, essays and philosophical texts. Born in Moscow, he initially trained as an engineer, spending his spare time translating books. The publication of his first book, Poor Folk, saw him enter the literary circles of St Petersburg, but he developed a gambling habit as he toured around Europe and then fell foul of the Russian authorities who sent him into exile in Siberia in 1849 for reading banned works. Crime and Punishment was the second novel that Dostoevsky wrote after he returned from exile and its serialisation was considered a huge success, earning Dostoevsky many plaudits.
Added Date: 17/03/2025 3:27:09 PM
Last update: 17/03/2025 3:27:59 PM
قلب ضعیف و بوبوک شامل دو داستان از دو دورهی ادبی متفاوت نویسندگی داستایفسکی است. قلب ضعیف (۱۸۴۸) در اوایل دوران نویسندگی او و بوبوک (۱۸۷۳) زمانی که او نویسندهای آزموده و جاافتاده بود نوشته شده است. در قلب ضعیف ما داستایفسکی را میبینیم که سخت تحت تاثیر سنت ادبی پیشینیان خود- بهویژه گوگول- است و آن را کمابیش به شیوهی خود باز میآفریند. از این رو این داستان بلند، به داستانهای دیگر دورهی جوانی نویسنده نظیر همزاد، زن صاحبخانه و … تنه میزند. بوبوک اما ماجرای دیگری دارد. داستایفسکی بوبوک را زمانی مینویسد که ماجرای مشهور رهاییاش از چوبهی دار و دوران محکومیتش در سیبری را از سر گذرانده و دیگر نویسندهای پخته و کارکشته است و شاهکارهایی نظیر جنایت و مکافات، ابله و شیاطین را قلم زده است. بوبوک حتی در قیاس با سبک و شیوهی کار داستایفسکی هم کمی عجیب مینماید. چه آنکه داستان تهرنگی از نخستین جوانههای سوررئالیسم را هم در خود دارد و به ژانری تعلق میگیرد که بهعنوان ژانر «گفتوگوی اموات» شناخته میشود.
داستان قلب ضعیف ماجرای واسیا شومکوف، کارمند ساده و دونپایهای است که با رفیق خود آرکادی ایوانوویچ زندگی میکند. واسیا بهتازگی تصمیم به ازدواج گرفته است و در همان حال با وظایف و فشار کاری سنگینی دستوپنجه نرم میکند که رئیساش به او سپرده است. طیف گستردهای از غلیان احساسات پرشور در طول داستان همسو با احساسات قهرمان آن، یعنی واسیا، خیز برمیدارد و اوج میگیرد. احساسات افسارگسیخته، خام و رقیق که ممکن است شدت و حدتشان خواننده را هم در مقطعی دیوانه و مجنون کند. داستایفسکی همچون بسیاری از داستانهایی که در دورهی جوانی میآفرید، در این داستان نیز به بررسی زندگی کارمند ساده و ابعاد گوناگون این زندگی میپردازد و مفهوم قدرشناسی وسواسگونه و بتسازی از افراد را میکاود. مفهومی که به اطاعت دائم و حتی خودآزاری برای جلب رضایت و اندکی توجه از سرپرست میانجامد. عملی که سرانجامی جز دیوانگی ندارد!
داستان بوبوک حالتی یادداشتوار دارد و حجمش کمتر از نصف داستان نخست است. قهرمان این داستان نویسندهای پریشانحال و درهمشکسته است که یک روز به همراهی جمعی در تشییع جنازهی چند نفر شرکت میکند و شبهنگام،آنگاه که میخواهد به خانه برگردد، گفتوگوهایی از زیر قبرها میشنود. از دنیای مردگان! داستایفسکی در بوبوک با سبکی گروتسک به بیان گفتوگوهایی از دنیای مردگان میپردازد و داستانی بهراستی غریب قلم میزند.
قلب ضعیف و بوبوک دو نمونهی ادبی کوتاه از زندگی پرفراز و نشیب داستایفسکی را کنار هم مینشاند و مجال مشاهدهی روند شکوفایی ادبی او را فراچشم میآورد.
درباره نویسنده:
فئودور میخایلاویچ داستایوفسکی، زاده ی ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ و درگذشته ی ۹ فوریه ی ۱۸۸۱، نویسنده ی مشهور و تأثیرگذار روس بود. پدر داستایفسکی پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش، دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. او در ۱۸۳۴ همراه با برادرش به مدرسه ی شبانه روزی منتقل شدند و سه سال آن جا ماندند. داستایفسکی در پانزده سالگی مادر خود را از دست داد. او در همان سال امتحانات ورودی دانشکده ی مهندسی نظامی را در سن پترزبورگ با موفقیت پشت سر گذاشت و در ژانویه ی ۱۸۳۸ وارد این دانشکده شد. در تابستان ۱۸۳۹ نیز، خبر فوت پدرش به او رسید.داستایفسکی در سال ۱۸۴۳ با درجه ی افسری از دانشکده ی نظامی فارغ التحصیل شد و شغلی در اداره ی مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. او در زمستان ۱۸۴۵ رمان کوتاه بیچارگان را نوشت و از این طریق وارد محافل نویسندگان رادیکال و ساختارشکن بزرگ سن پترزبورگ شد و برای خود شهرتی کسب کرد. یک جاسوس پلیس در این محفل رخنه کرده بود و موضوعات بحث این روشنفکران را به مقامات امنیتی روسیه گزارش می داد. از همین رو، پلیس مخفی در روز ۲۲ آوریل ۱۸۴۹ او را به جرم براندازی حکومت دستگیر کرد.داستایفسکی در آغاز سال ۱۸۷۳ سردبیر مجله ی «گراژ دانین» شد و تا ماه مارس سال بعد به این کار ادامه داد. فئودور داستایفسکی در جشن سه روزه ی بزرگداشت پوشکین در پی سخنرانی اش به اوج شهرت و افتخار در زمان حیاتش رسید و سرانجام در اوایل فوریه ی سال ۱۸۸۱ در اثر خون ریزی ریه درگذشت.