Rich with love stories, intrigue, and a cast of dissenters and spies, The Big Green Tent offers a panoramic survey of life after Stalin and a dramatic investigation into the possibilities for individual integrity in a society defined by the KGB. Each of the central characters seeks to transcend an oppressive regime through art, a love of Russian literature, and activism. And each of them ends up face-to-face with a secret police that is highly skilled at provoking paranoia, division, and self-betrayal. Ludmila Ulitskaya’s novel ultimately belongs to the tradition of Dostoevsky, Tolstoy, and Pasternak: it is a work consumed with politics, love, and belief—and a discovery of light in dark times.
About Author:
Ludmila Ulitskaya is one of Russia’s most popular and renowned literary figures. A former scientist and the director of Moscow’s Hebrew Repertory Theater, she is the author of fourteen works of fiction, three tales for children, and six plays that have been staged by a number of theaters in Russia and Germany. She has won Russia’s Man Booker Prize and was short-listed for the Man Booker International Prize. A strong advocate for freedom of expression, she recently published a volume of her correspondence with the imprisoned Russian businessman Mikhail Khodorkovsky.
Added Date: 10/09/2024 5:39:04 PM
Last update: 13/09/2024 3:58:47 PM
چادر سبز بزرگ داستان زندگی سه دوست است: یک شاعر، یک نوازندهی بااستعداد پیانو و یک عکاس شیفتهی ثبت اسرار. این سه که در دههی پنجاه میلادی در مسکو با هم آشنا شدهاند، در زمانهای که قهرمانان کشته یا تبعید شدهاند، پا به دوران بزرگسالی میگذارند. در جامعهای غرقِ اختناق، شخصیتهای داستان تلاش میکنند تا با هنر، عشق به ادبیات و کنشگری اجتماعی به نبرد استبداد بروند. در این مسیر، آنها با مأموران امنیتی کاگب برخورد میکنند؛ با سازمانی که آماده است سوءظن و خیانت را در ذهن شهروندان تثبیت کند.
اولیتسکایا به سنت ادبی نویسندگان بزرگ روس پایبند است؛ به سنت داستایفسکی، تالستوی و پاسترناک. او در چادر سبز بزرگ سیاست، شیدایی و ایمان مذهبی را در هم میآمیزد و شکوفایی زندگی فردی را در دل تاریکترین لحظهها جشن میگیرد. اینجا قهرمانهای اصلی و دهها شخصیت فرعی، خردهروایتهای گاه طنزآمیز و گاه هولناک به هم میپیوندند و تصویری میسازند از جامعهای که در شوروی دههی پنجاه تا هفتاد به شیوههای گوناگون در پی دوام است. جامعهای که در آغازین جملههای این رمان در تصویری متناقض نقش میبندد: از یکسو آرزوی شنیدن خبر مرگ دیکتاتور را در دل میپروراند و از سوی دیگر، وقتی خبر آن را از رادیو میشنود، از وحشت اشک میریزد.
درباره نویسنده:
لودمیلا اولیتسکایا متولد ۲۱ فوریهی ۱۹۴۳ در مسکوی روسیه است. کودکی و نوجوانیاش شبیه بسیاری از مردمان پس از جنگهای جهانی در سختی و فقر گذشت و مثل بسیاری از دختران روس خیلی زود ازدواج کرد. بعد از آن به دانشگاه رفت و در رشتهی ژنتیک ادامه تحصیل داد. از همسر اولش جدا شد و دوباره ازدواج کرد. همزمان با کار در یک آزمایشگاه ژنتیک بهعنوان مشاور ادبی به انجمن تئاتر یهودیان پیوست. در سال ۱۹۹۰ اولین داستان کوتاهش داستان سیندرلا در مجلهای ادبی منتشر شد و توجه یکی از نویسندگان مشهور آن زمان را به خود جلب کرد. پس از آن اولین مجموعهداستانش به نام روابط پَست نیز منتشر شد. اولیستکایا در داستانهای اولیهاش از زندگی شخصیاش سود جسته است و به عشقهای مغمومی پرداخته که سالها به دوش کشیده شدهاند و البته موضوعاتی که سالها در شوروی مسکوت مانده بود، ازجمله گولاک، هولوکاست و یهودیان. او خودش را متعلق به گروهی از مردم میداند که با واقعیتهای اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفتهاند و خود را از نظر فرهنگی و قومی یهودی میدانند، اما مسیحیت را بهعنوان دین خود برگزیدهاند. تدفینپارتی، رمانی که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد ردی از تمام مباحث موردعلاقهی اولیتسکایا را در خود دارد. یکی از مهمترین رمانهایش پروندهی کاکُتسکی، داستان یک متخصص زنان و زایمان است که دربارهی سقط جنین مطالعه میکند، چیزی که در شوروی غیرقانونی بوده است. این رمان برندهی بوکر روسیهی ۲۰۰۱ شد و اولیتسکایا نخستین زن نویسندهی روس بود که این جایزه را کسب کرد. منتقدان بر این عقیدهاند که کتاب با تمرکز بر مسئلهی سقط جنین، خوانش جدیدی از استالینیسم به دست داده است. دانیل استینِ مترجم، دیگر رمان قابلتوجه اولتسکایا که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد ، دربارهی اوزوالد رافیسن، یهودی لهستانی است که دینش را پنهان میکند و از جنگ دوم جهانی جان سالم به در میبرد. اوزوالد مترجم آلمانیها میشود و از این راه جان چند صد یهودی را نیز نجات بدهد. اولیتسکایا گفته است این رمان را، که یکی از جاهطلبانهترین رمانهای اوست، همزمان با از بینرفتن اتحاد جماهیر شوروی و قدرتگرفتن کلیسا و مسیحیت در روسیه نوشته است.