Added Date: 17/05/2023 6:57:36 PM
Last update: 29/05/2023 10:32:28 AM
«سَمَر سه یار» مجموعهایست از سه داستان بلند و نیمهبلند به نامهای «بودْیار»، «ماهْیار» و «دلْیار». در بخشی از این کتاب میخوانیم:
از خود شعر چیز زیادی خاطرم نمانده جز همان یکی دو مصرع اول:
«من آن براهِمَم، که به مسلخ بَرَم مه خود را
ایندفعه سلخ، قصهی محتوم ما شده!»
و فکر میکنم که امشب میشد مهتابی باشد، با چند خوشه نوری که پژمرده و باختهرنگ از پنجره گذشته و توی اتاق افتاده باشد. «ماهیار» را زمزمه میکنم؛ همان جملههای آغازینش را که از شدت خواندن از برم شده:
«مهتاب است و مهتاب است و مهتاب… پَژنور، سنگین و بیگوار، فروریخته بر آسمان و کوه و زمین.»
درباره نویسنده:
وحید ذاکری، نویسندهٔ جوان شهرمان ونکوور، دانشآموختهٔ رشته برق است، و در عین حال حدود هفده سال است که ادبیات داستانی را بهطور جدی دنبال میکند. علاوه بر آن، ذاکری از مسئولان و برگزارکنندگان جلسات نقد و بررسی کتاب با عنوان «کافه راوی» بوده است، که مجموعاً نه سال از عمرش میگذرد