Inspector Maigret must untangle the web of lies left behind by a murdered man whose family didn’t know him as well as they thought
When a man is found stabbed to death in an alley off Boulevard Saint-Martin, his identity card shows a workplace that had gone out of business three years earlier. As far as his wife knew, he still worked there, and she insists that the shoes and a tie he was wearing when he was killed “couldn’t be his.” It soon becomes evident that although he had a source of income, he spent most of his time sitting on a bench in the neighborhood, often with the same unknown man. But can Maigret find this mysterious companion?
In Maigret and the Man on the Bench, the inimitable inspector must untangle the web of a dead man’s lies that go deeper than anyone could have imagined.
About Author:
Georges Joseph Christian Simenon was a Belgian writer. A prolific author who published nearly 500 novels and numerous short works, Simenon is best known as the creator of the fictional detective Jules Maigret.
یک فروشنده دوره گرد هدایای کم ارزش! با وجود این آن قدر دل و جرئت داشته که یک بیمه عمر تنظیم کند و پنج سال تمام حق بیمه اش را بدهد! مگره تقریبا نسبت به این مرد احساساتی می شد و دیدن قیافه به هم ریخته مرد مرده او را آشفته و مجذوب می کرد و در عین حال در ذوقش می زد. آیا با وجود آنکه این زن به خاطر شرایط و وضع مالی حقیرانه اش به او سرکوفت می زده، باز هم زنش را دوست داشته؟ چه خانواده عجیبی! زندگی عجیب! آیا درست در یک لحظه، علی رغم همه این حرف ها، متوجه بارقه ای از عاطفه واقعی در مادام گاله نشده بود؟ باید پذیرفت که این زن روی ناپیدای سکه بود. وقتی با او رو در رو می شد، تمام بود، همان زن ناخوشایند و متظاهر طبقه متوسط می شد که مگره در همان اولین دیدارش شناخته بود: خواهر واقعی فرانسواز؛
درباره نویسنده:
ژرژ سیمنون، زاده ی فوریه ۱۹۰۳ و درگذشته ی ۴ سپتامبر ۱۹۸۹، نویسنده ی بلژیکی بود. از وی که به خاطر نوشتن رمان های پلیسی شهرت داشت نزدیک به ۵۰۰ رمان و تعداد بسیاری آثار کوتاه منتشر شده است. سیمنون خالق شخصیت کمیسر مگره یکی از سرشناس ترین کارآگاه های ادبیات پلیسی جهان است.ژرژ ژوزف کریستین سیمنون در ۱۳ فوریه سال ۱۹۰۳ در شهر لیژ بلژیک به دنیا آمد. پدرش دزیره در یک شرکت بیمه حسابدار بود.ژرژ در سال های ۱۹۰۸ تا ۱۹۱۴ در مدرسه ی سن آندره به تحصیل پرداخت و با آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴ به کالج سن لویی رفت که دبیرستانی تحت نظارت ژزوئیت ها بود. تا پیش از ۱۹۱۸ به مشاغل مختلفی از جمله شاگردی در کتابفروشی پرداخت، اما در ژانویه آن سال در پی بیماری پدرش ترک تحصیل کرد و در نشریه ی گازت دو لیژ به عنوان خبرنگار مشغول کار شد.این شغل به او امکان داد با گروه های و طبقات مختلف مردم از جمله افرادی که در هتل های ارزان قیمت اقامت داشتند، وقتشان در نوشگاه ها سپری می شد و گهگاه گذارشان به ادره پلیس می افتاد سر و کار پیدا کند و با منش و رفتار آن ها به خوبی آشنا شود. این آشنایی زمانی که بعدها نویسندگی حرفه اصلی اش شد بسیار به کار آمد. کار در گازت که روزنامه ای پرتیراژ و عامه پسند بود باعث شد تا مهارت های تندنویسی و ویرایش سریع متون نوشتاری را به خوبی فرا بگیرد. عادت تندنویسی تا پایان کار حرفی اش با او ماند به نحوی که می توانست یک رمان کامل را تنها در سه ساعت بنویسد و آماده ی چاپ کند!سیمنون در خلال جنگ جهانی دوم در وانده می زیست و در همین دوران بود که با آندره ژید نویسنده ی نامدار فرانسوی آشنایی یافت. در ۱۹۴۵ پس از آن که گشتاپو به یهودی بودن وی شک برد، از فرانسه اشغال شده گریخت و به آمریکا رفت. دوران اقامت در آمریکا از خلاقانه ترین ایام زندگی زندگانی پربار سیمنون بود. در ۱۹۵۵ بار دیگر به اروپا بازگشت و نخست در فرانسه و سپس در سوئیس اقامت گزید. در ۱۹۷۲ عملا داستان نویسی را کنار گذاشت و به نگارش زندگینامه ی خود پرداخت.خودکشی دخترش ماری ژو در ۱۹۷۸ باعث شد تا سال های پایانی عمر را در اندوه و تنهایی سپری کند. در ۱۹۸۴ به علت تومور مغزی مورد عمل جراحی قرار گرفت و ظاهرا بهبود یافت اما طی چند سال بعد وضع جسمانی اش به وخامت گرایید و در شب چهارم سپتامبر ۱۹۸۹ در شهر لوزان سوئیس، هنگامی که درخواب بود، از دنیا رفت.