A young Englishman visiting Cornwall finds himself delving into the legend of a Belgian nun who is living as a refugee in the village. Possessed of supernatural powers, she is said to have caused her entire convent to explode when it was occupied by invading German soldiers during World War I. Sister Angelique was the only survivor. Could such a tall tale possibly be true?
About Author:
Agatha Christie is the most widely published author of all time, outsold only by the Bible and Shakespeare. Her books have sold more than a billion copies in English and another billion in a hundred foreign languages. She died in 1976. Sophie Hannah is the internationally bestselling author of nine psychological thrillers, which have been published in more than 20 countries and adapted for television. Sophie is an Honorary Fellow of Lucy Cavendish College, Cambridge, and as a poet has been shortlisted for the TS Eliot Prize
قسمت هایی از کتاب شاهدی برای دادگاه:
خرافات همیشه جذاب است. دوست داشتم زنی که این معجزه را انجام داده ببینم. مثل آنکه خودش از این حادثه جان سالم به در برده بود و همراه گروه دیگری از آوارگان به انگلستان رفته بود. برای پیدا کردن ردش خیلی به زحمت افتادم. فهمیدم که به ملک تریرن در فولبریج در کورن وال فرستاده شده. سرم را تکان دادم و گفتم: خواهرم از ابتدای جنگ آوارگان بلژیکی زیادی را پناه داده. حدود بیست نفر. خب، همیشه می خواستم اگر وقتش را داشته باشم، دنبال آن زن بگردم. می خواستم با گوش های خودم توضیحش را درباره آن حادثه بشنوم. با این مشغله و این طرف و آن طرف رفتن هایی که من دارم، یک کم چیزها از یادم رفته. در واقع، همه چیز را فراموش کرده بودم تا اینکه اشاره تو به فولبریج دوباره آن را در یادم زنده کرد. گفتم: باید از خواهرم بپرسم. شاید چیزی راجع به آن شنیده باشد. البته، آن بلژیکی ها خیلی وقت پیش به کشورشان برگشتند. طبیعی است. با همه این حرف ها اگر خواهرت چیزی می دانست خوشحال می شوم که خبرش را به من هم بدهی. با کمال میل گفتم: حتما این کار را می کنم. و ماجرا از این قرار بود.
درباره نویسنده:
آگاتا کریستی، زاده ی ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ و درگذشته ی ۱۲ ژانویه ۱۹۷۶، نویسنده ی انگلیسی داستان های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود.آگاتا کریستی با نام اصلی آگاتا مری کلاریسا میلر در شهر تورکی در ناحیه ی دوون انگلستان به دنیا آمد. پدر آمریکایی اش فردریک میلر نام داشت. مادرش کلارا بومر انگلیسی و از خانواده ای اشرافی بود. آگاتا به دلیل آمریکایی بودن پدر می توانست تبعه ی ایالات متحده نیز باشد، ولی هرگز از آن کشور تقاضای تابعیت نکرد. آگاتا دارای یک خواهر و یک برادر بود که هر دوی آن ها از وی بزرگ تر بودند.آگاتا در زمان جنگ جهانی اول در بیمارستان و سپس در داروخانه کار می کرد؛ شغلی که تأثیر زیادی بر نوشته های او داشته است: بسیاری از قتل هایی که در کتاب هایش رخ می دهند از طریق خوراندن سم به مقتولان صورت می گیرند.در هشتم دسامبر ۱۹۲۶ وقتی در سانینگ دیل واقع در برکشر زندگی می کرد به مدت ده روز ناپدید گردید و روزنامه ها در این مورد جاروجنجال فراوانی به پا کردند. اتومبیل او در یک گودال گچ پیدا شد و خود او را نیز نهایتا در هتلی واقع در هروگیت یافتند. آگاتا اتاق هتل را با نام خانمی که اخیرا شوهرش اعتراف کرده بود با وی رابطه عاشقانه دارد، کرایه کرده بود و در توضیح این ماجرا ادعا کرده بود که در اثر ضربه ی روحی ناشی از مرگ مادر و خیانت شوهر دچار فراموشی شده بوده است. آگاتا در سال ۱۹۳۰ با باستان شناسی به نام سر ماکس مالووان که ۱۴ سال از او جوان تر بود، ازدواج کرد و با او به سفرهای فراوانی رفت. رد پای این سفرها و شهرها و کشورهایی که او از آن ها دیدن می کرد را می توان در بیشتر داستان هایش که وقایع آن ها در کشورهای شرقی (خاورمیانه) رخ می دهند، دید. ازدواج او با مالووان در ابتدا ازدواجی موفق و شاد بود. این ازدواج توانست با وجود ماجراجویی های عشقی خارج از ازدواج مالووان، مدتی نسبتا طولانی دوام بیاورد.